بازتاب در مانی (رفلکسولوژی و رفلکسوتراپی)
بدن، یک هولوگرام
هولوگرام چنان که از نامش پیداست تصویری است که هر جزء آن اطلاعات کل تصویر را در خود دارد. تصاویر هولوگرافیک از تلاقی دو پرتو از یک نور لیزر حاصل می شوند که یکی از این دو به جسم تابیده و منعکس شده است. اگر در محل تلاقی این دو پرتو یک فیلم قرار گیرد تصویر که بر آن ثبت می شود یک تصویری هولوگرافیک خواهد بود که هر جز آن تمام اطلاعات کل تصویر رادر خود دارد چنانکه اگر به یک قطعه کوچک از آن نور لیزر بتابانند تصور جسم در آن سو تشکیل می شود.
بر اساس نظریه جهان هولوگرافیک کیهان تیز دارای ساختار هولوگرافیکی است و هر جز آن همانند یک تصویر هولوگرام از کل است و خصوصیات و اطلاعات کل را در خود دارد. چنانکه ساختاری که در هر اتم دیده می شود (گردش الکترون ها به دور هسته) در منظومه شمسی و بالاتر در کهکشان راه شیری و باز هم فراتر در کل کیهان نیز جاری است. از این رو کیهان یک هولوگرام است که خصوصیات و رفتارهای آن در اجزای کوچکتر مانند کهکشان ها و منظومه ها و تا ریزترین و بنیادی ترین ذرات تکرار می شود.
بدن انسان نیز به عنوان جزئی از هولوگرام کیهان خود دارای ساختار هولوگرافیکی است و هر جز آن همه اطلاعات کل را در خود دارد و از آن آگاه است. به عبارت دیگر تمام اتفاقات جاری در بدن بزرگ در همه اجزای کوچکتر هم جاری و اثر گذار است. ارگان های داخلی ما هم از اتفاقات جاری در درون بدن و هم از اتفاقات بیرون آن آگاه می شوند. وقتی عضوی از بدن آسیب می بیند و اختلالاتی در عملکرد اعضای دیگر هم مشاهده می شود وقتی پای کسی می شکند ذهنش نیز به هم می ریزد، کبد ه مثل گذشته کار نمی کند، همین طور روده و قلب و غیره و همین است که وقتی اتفاق بدی در شرف وقوع است معده آن را حس می کند دچار دلشوره می شویم. تک تک ارگان های ما گیرنده هایی هستند که همه پیام هایی را که به ما مربوط می شوند از درون و بیرون بدن دریافت می کنن و آن راتجزیه تحلیل می کنند.
علاوه بر ای ارگان های داخلی هم به عنوان اجزای هولوگرام بدن بزرگ، خود یک هولوگرام هستند و همه اجزای آن ها تمام اطلاعات کل را در خود دارند. آزمایشاتی که روی مغز موش ها انجام شده این ادعا را اثبات می کند. این آزمایشات نشان می دهند که وقتی آن ها شنا یاد می گیرند این فراگیری در همه اجزای کوچک تر مغز ذخیره می شود. چنانکه در بخشی از مغز موش را که بردارند هنوز این فراگیری در مغز وجود دارند. این نشان می دهد که در بدن هم قوانین جهان هولوگرافیک جاری است و وقتی ارگانی دچار آسب یا بیماری می شود همه اجزا و ارگان های دیگر از آن مطلع شده و تحت تاثیر قرار می گیرند. از این میان تاثیر پذیری برخی از این اجزا از دیرباز برای انسان شناخته شده و به عنوان یک میکروسیستم مورد مطالعه و استفاده بوده اند. از این میان میکروسیستم های گوش، عنبیه، زبان و دست و پا از صدها سال پیش به خوبی شناخته شده اند.
میکروسیستم ها
حالات درونی و بیماری های ما روی اجزای کوچکتر بدن ما اثراتی ایجاد می کنند که هزاران سال پیش شناخته شده و در تشخیص و درمان بیماری ها از آنها استفاده می شده است. این سیستم های کوچک که در حقیقت تصاویر کامل ولی کوچکتری از بدن ما هستند میکروسیستم نامیده می شوند. میکروسیستم ها با افزایش آگاهی انسان از آن ها، هر کدام به یک مکتب درمانی کامل تبدیل شده اند. بعضی میکروسیستم ها تنها کاربرد تشخیص دارند، مانند میکروسیستم های عنبیه و زبان اما برخی دیگر در درمان به کار گرفته می شوند مثل میکروسیستم های دست و پا و گوش.
برای مثال میکروسیستم گوش از هزاران سال مورد توجه بوده و هم در تشخیص و هم در درمان کاربرد داشته است. لاله گوش مانند جنینی است که سر او بر نرمه گوش تصویر می شود. شاید همین شباهت موجب توجه انسان به آن شده است. بیماری های اعضای مختلف در گوش اثراتی مانند درد، لکه، جوش و…. ایجاد می کنند که براساس آن ها می توان به محل و نوع بیماری پی برد. همچنین وقتی قسمتی از بدن دچار مشکل می شود می توان با تحریک نواحی بازتابی آن در گوش به درمان بیماری کمک کرد. این میکروسیستم در طب چینی از دیرباز با عنوان طب سوزنی گوش استفاده می شده است. در دوران معاصر هم یک پزشک فرانسوی به نام نوژیه تحقیقات علمی جدیدی را در این زمینه آغاز کرد که منتهی به نقشه جدیدی از نواحی بازتابی گوش شد و مکتب درمانی جدیدی به نام طب سوزنی گوش نوژیه را بوجود آورد.
کف دست و پا هم میکروسیستم دیگری است که از هزاران سال پیش برای کمک به بهبود بیماری ها مورد توجه و مکتب بازتاب شناسی سنتی بر پایه آن بوجود آمده است. با بررسی نقاط بازتابی کف دست و پا در این مکتب می توان سلامت یا بیماری ارگان های داخلی را تعیین کرد و با تحریک این نواحی از طریق فشار و ماساژ می توان به درمان بیماری های مربوط به این نواحی کمک کرد.
نقشه های این میکروسیستم ها معمولا براساس تجربه به دست می آمد. برای مثال با بررسی نقاط دردناک کف دست در بیماران کلیوی، نقطه دردناک مشترکی پیدا می شد و به نام کلیه ثبت می شد. در مورد ارگان های دیگر هم به همین شکل عمل می شد تا این که نقشه کامل بدن در میکروسیستم دست تهیه می شد.
در مورد میکروسیستم های دیگر مانند عنبیه و گوش هم به همین صورت عمل می شد. نوژیه هم نقشه گوش را با یک دستگاه نقطه یاب و براساس تجربه تعیین کرد. برای مثال در بیماران مبتلا به کمرد درد، نقاط حامل ولتاژ بالاتر در گوش به عنوان نقاط مربوط به ستون فقران ثبت شدند و پس از جمع آوری نتایج این بررسی ها نقشه ی کلی بدن به دست آمد.
زبان نیز یک میکروسیستم بی نظیر است و در اغلب مکاتب کل نگر مانند طب چینی، آیورودا و طب سنتی ایران یکی از ابزارهای مهم تشخیصی به شمار می رود. اگر زبان را به سه قسمت تقسیم کنیم، نوک زبان بازتاب قلب و ریه ها، وسط زبان بازتاب معده، پانکراس ، کبد و طحال و ناحیه انتهایی بازتاب روده ها و کلیه هاست.
یافته های انسان در مورد اثر بیماری ها بر میکروسیستم عنبیه نیز دانشی به نام عنبیه شناسی را بوجود آورد و به تهیه نقشه عنبیه منتهی شد.
عنبیه شناسی یکی از شیوههای تشخیص اختلال و بیماری در بدن است که از اواسط قرن نوزدهم در مجارستان برای تشخیص اختلالها و بیماریهای انسان مورد استفاده قرار گرفته است. البته پیشینه این دانش را هزار سال قبل از میلاد مسیح میدانند که شکل نوین آن توسط ایگناتس فون پکزلی ارائه شده است. این شیوه تشخیصی که امروزه در کنار شیوههای درمانی طب مکمل در جهان مورد استفاده قرار میگیرد بر این اصل استوار است که هر اندام یا ارگان بدن در سطح عنبیه چشم در ناحیه کاملا مشخص و معینی قرار دارد.
براساس دانش این علم، افراد میتوانند با بهرهگیری از تخصص کارشناسان و متخصصان عنبیهشناسی زمینههای ژنتیک یا اکتسابی سلامت و بیماری را در خود بررسی کرده و به این ترتیب امکان و احتمال ابتلا به بیماریهای جسمی و روحی را در بدن خود بررسی کنند.
میکروسیستم های زیادی وجود دارد و صدها سال است که درمانگران آن ها را برای تشیخص و درمان به کار می گیرند، اما آیا تجربه، راه درستی برای تعیین نقاط بوده است؟ در روش تجربی این امکان وجود داشته که در تعیین نقاط مربوط به کلیه، نواحی قلب و کبد هم که با آن در ارتباطند خود نمایی کنند و باعث اشتباه در تعیین نواحی بازتابی شوند. آیا راه حل دقیق تری هم می تواند وجود داشته باشد؟ پاسخ مثبت است تعیین نواحی بازتابی براساس شباهت.
وقتی نواحی بازتابی نه بر اساس تجربه بلکه براساس شباهت شان با بدن تعیین می شوند احتمال این اشتباهات کمتر می شود. نقشه طب سوزنی گوش که چینی ها از دیرباز از آن استفاده می کردند براین اساس بود و تحقیقات نوژیه هم تا حد زیادی آن را تایید می کند.
. اما از میان همه این میکروسیستم ها دست شباهت بیشتری با بدن دارد و نقشه های متنوعی هم برای آن طراحی شده در مورد استفاده بوده است.
کره ای ها متوجه شباهت خیلی زیاد دست با بدن شده بودند و از طر یق تحریک نواحی بازتابی دست با روش های مختلف به درمان بیماران کمک می کردند. در سال ۱۹۷۱ تای وویو از کشور کرده که ایراداتی در کاربرد مریدین های طب سوزنی در بدن بزرگ می دید، مکتب درمانی جدیدی را با نام دست درمانی کره ای یا سوجی ارائه کرد که در آن دست ها کپی کوچک بدن انسان در نظر گرفته می شدند. بر این اساس او همه تکنیک های درمانی تکنیک های مکاتب دیگر مانند استفاده از حرارت، مغناطیس و ماساژ را روی دست به کار گرفت. بعد از مدتی توانست مریدین های طب چینی را نیز روی دست منطبق کرده و تئوری های طب چینی و طب سنتی کره را نیز روی دست پیاده کند.
شانزده سال بعد در ۱۹۸۷ یکی از دانشجویان او به نام پارک جای وو به الگوی جدیدی از سیستم بازتابی دست رسید که منجر به شکل گیری مکتب دیگری به نام سوجوک شد. از این میان نقشه بازتابی دست که توسط پارک جاء وو تهیه شد به بدن شبیه تر و بنابراین منطقی تر است.
دست از جهات مختلفی به بدن انسان شباهت دارد و با توجه به سوابق تاریخی که از اثر بخشی نقاط انطباقی دست وجود دارد، این شباهت می تواند معانی ارزشمندی داشته باشد.مکاتب باستانی مانند بازتاب شناسی سنتی که از هزاران سال پیش مورد استفاده بوده اند ارتباطات عمیقی را در میان دست و بدن نشان داده بودند و حال با کنار هم قرار دادن این دانش کهن با علوم جدید می توان دروازه های جدیدی را گشود و راه حل های موثرتری را برای درمان ارائه کرد.
رفلکسولوژی در کف دست و پا دارای اثرات متعدد در بدن می باشد که در ذیل اشاره می شود:
– ۱متعادل سازی سیستمهای بدن، بطوریکه بدن بتواند خود را شفا دهد.
۲- موجب تحریک آن نواحی از بدن و ذهن که عملکرد صحیح ندارند می شود.
۳-دیدگاه ذهنی مثبت را تقویت می کند ( براساس دیدگاه کل نگر تندرستی عبارتست از هماهنگی فعل و انفعال انرژی ها در داخل بدن. افکار منفی و احساسات منفی، جریان آزادانه این انرژیها را محدود کرده و سبب انسداد آنها در بدن می گردد که اگر تصحیح نشوند سرانجام بصورت بیماری تظاهر می کنند.
۴-رها شدن احساسات سرکوب شده ناشی از فشارها و استرس، آرام سازی بدن و تغییر وضع زندگی.
۵-آرامش بدن.
۶-با افزایش آزادسازی اندروفین ها به کنترل درد کمک می شود.
۷-علمکرد سیستم ایمنی را افزایش داده جریان لنفاتیک را بهتر میکند.
۸- تندرستی بدن را در حالت متعادل نگه می دارد.
۹- سطوح تمرکز را افزایش می دهد.
۱۰- گردش خون و جریان عصبی را بهبود می بخشد.
۱۱-در نواحی انسداد که معمولاً بصورت درد احساس می شوند، موجب تسکین می گردد
در این مکتب از روش های مختلفی مانند اصلاح عملکرد ارگان ها در سطح فیزیکی، اصلاح جریان های یین و ینگ، اصلاح کانال های طب سوزنی، اصلاح وضعیت عناصر چهارگانه و پنجگانه، اصلاح وضعیت ذهنی ـ احساسی، جریان های انرژی مارپیچی و … برای بازگرداندن تعادلات بدن بهره می گیرد.
بازتاب شناسی پیشرفته با نگاهی نو به چرایی و چگونگی بیماری و با جامعیتی که کلید درک مکانیسم های پیچیده جاری در بدن انسان است، می تواند استراتژی موثری برای درمان آنچه بیماری خوانده می شود ارائه کند.
در بازتاب شناسی پیشرفته که یک مکتب درمانی کل نگر است با تفسیر علایم ظاهری بیمار می توان به دلایل پنهان و عمیق آن رسید و با رفع این دلایل بنیادی، به درمان هایی عمیق و پایدار دست یافت، بی آنکه بدن دستکاری شده یا دارویی استفاده شده باشد.
برای تکنیک هایی که در این مکتب استفاده می شوند هیچ محدودیتی وجود ندارد، فشار و ماساژ، رنگ، نور، سنگ، سوزن، حرارت، گیاهان دارویی، میدان های مغناطیسی و … همگی روی نواحی بازتابی استفاده می شوند و می توانند تغییرات شگرفی را باعث شوند. حتی درمانگر می تواند از این هم فراتر رفته و بر پایه اصول و قوانین آن روش های جدیدی را ابداع کند. این اتفاقی است که از اولین جلسات فراگیری آغاز می شود.
بیماری های قابل درمان
بازتاب شناسی پیشرفته می تواند در اغلب بیماری های مزمن موثر باشد. در این روش بسیاری از روش ها و تئوری های پر قدرت درمان کنار هم قرار می گیرند و روشی پر قدرت ایجاد می کنند که با تحلیل علل ریشه ای بیماری و شناخت آن می تواند بدون هر عارضه ای مکانیزم های دفاعی و ترمیمی بدن را بیدار کند چنان که نیروی حیاتی بدن خود به رفع مشکل بپردازد.
در بازتاب شناسی پیشرفته هم مانند سایر مکاتب طب کل نگر این بیماری نیست که مورد درمان قرار می گیرد بلکه بیمار است که تحلیل و بررسی شده و تعادلات ازدست رفته خود را باز می یابد. از آنجاکه بیماری نتیجه همین عدم تعادل هاست، با بازگشت تعادلات بیمار، بیماری هم از وجود او رخت بر می بندد.
در این روش بیماری از طریق تحریک نقاطی در دست درمان می شود، بدن دستکاری نمی شود، داروی خاصی در کار نیست و لازم نیست بیمار لخت شود.
جلسه درمان
اولین جلسه درمانی این روش جلسه ای طولانی و مفصل است و شامل تفسیر وضعیت بیمار، پیش بینی طرح و الگوی درمان و اقدامات درمانی می شود.
تکرار جلسات بر اساس وضعیت بیمار تعیین می شود و می تواند از هر روز تا هفته ای یک جلسه متغیر باشد. تعداد جلسلت نیز برحسب نوع مشکل و مسیر درمان تعیین می شود.
دکتر رمضانی